چهل و هشت سال پیش در هفتهای که گذشت، موجی خبری علیه نیروی کار خارجی به راه افتاد.
به نوشته روزنامه اطلاعات، آن روزها به دلیل کمبود نیروی کار در پی آهنگ سریع رشد اقتصاد ایران، هزاران خارجی در بخشهای مختلف اقتصاد ایران مشغول به کار بودند. از پزشک و پرستار و مهندس و موزیسین گرفته تا آشپز و گارسون و کارگر ساده و هنرپیشه و رقاص از هند، فیلیپین، پاکستان، کره جنوبی، آمریکا، کانادا، انگلیس و افغانستان به ایران آمده بودند.
به طوری که روزانه ۷۰۰ تا ۸۰۰ درخواست صدور اجازه اقامت و پروانه کار توسط اتباع خارجی به دولت ایران ارائه میشد که با ۲۰۰ تا ۳۰۰ مورد از آنها موافقت میشد.
اما مطابق آمار منتشر شده، کارگرانی از افغانستان به ایران آمده و در اکثرا در کارهای ساختمانی و کورهپزخانهها مشغول به کار شده بودند، بالاترین سهم را به خود اختصاص داده بودند و شمار آنها به ۵۰۰ هزار نفر رسیده بود.
صاحبان صنایع هم راضی به نظر میرسیدند چرا که میگفتند کارگر خارجی با مزد و توقع کمتر نسبت به کارگر ایرانی، کارآیی بیشتری هم دارد.
اما در پی انتشار اخباری در مورد دست داشتن تعدادی از کارگران خارجی در چند پرونده قتل ایرانیها و هموطنانشان، مردم علیه حضور کارگران خارجی تحریک شدند و شکایت به انجمن شهر تهران بردند و اعضای انجمن هم به دولت پیشنهاد دادند که نیروی کار خارجی فاقد پروانه کار و مجوز اقامت را از کشور اخراج کنند.
منوچهر آزمون، وزیر کار و امور اجتماعی هم بلافاصله به کارفرمایان هشدار داد که از استخدام کارگر خارجی فاقد مجوز قانونی اجتناب کنند.
ماموران ژاندارمری هم شروع کردند به تفتیش کارگران خارجی در شهرهای مختلف ایران و آنهایی را که بدون گذرنامه و مجوز قانونی در کشور حضور داشتند، دستگیر و از کشور اخراج کردند. با توجه به تعداد بالاتر کارگران افغانستانی نسبت به سایر کارگران خارجی، طبیعی بود که بیشتر دستگیر شدگان افغان باشند.
البته همان زمان هم افرادی مثل سیروس آموزگار بودند که از ایرانیها میخواستند که در مواجهه با پدیده رو به رشد نیروی کار خارجی صبورتر باشند و گناه تعداد کمی از کارگران خارجی به ویژه افغانستانیها را به پای همه آنها ننویسند اما گوش کمتر کسی به این حرفها بدهکار بود.
همین هفته پیش هم روزنامه اطلاعات تیتر زد که «حضور اتباع غیرمجاز به مرز هشدار رسیده است» و دولت هم وعده داد که تا پایان تابستان تکلیف اتباع افغانستانی سرشماری شده را روشن میکند.
اگر اهل شبکههای اجتماعی باشید، به احتمال زیاد ویدیوی ابراز تعجب و شگفتی رضا شفیعیجم، بازیگر، را از مشاهده قیمت میلیونی گوجه سبز دیدهاید. چون که خیلی وایرال شده و حرف دل خیلی از مردم را مطرح کرده است. فارغ از آن ویدیو، رسانهها هم هفته پیش، کم به سوژه نوبرانههای با قیمت نجومی نپرداختند، درست مثل ۴۸ سال پیش.
فروردین ۱۳۵۶، توت فرنگی نوبرانه شده بود کیلویی ۱۲۰ تومان، هندوانه کیلویی ۲۰ تومان و چغاله بادام و کوجهسبز هم کیلویی ۲۶ تومان فروخته میشود. گرانی و بالا بودن این رقمها با در نظر گرفتن قیمت ۷ تومانی دلار خودش را نشان میدهد.
البته روزنامه اطلاعات به نقل از میوه فروشهای شمال شهر تهران نوشته بود که «دوروزمانه عوض شده، وضع مردم چنان روبراه است که دیگر کسی برای میوه نوبرانه، حتی کیلوئی ۱۲۰ تومان، چک و چانه نمیزند!»
این روزنامه تاکید کرده که این حرفها در نقاط شمالی تهران واقعیت دارد و بسیاری از مردم نوبرانهها را با هر قیمتی که عرضه شود، میخرند.
عبداله رئیسی، رئیس اتحادیه صنف میوهفروشان تهران هم اعلام کرده بود که تهرانیها روزانه ۱۰ میلیون تومان پولِ میوه میدهند. آقای رئیسی یادآوری کرده بود که قیمت نوبرانهها خیلی زود پایین میآید، به طوری که پیشبینی کرده بود که قیمت گوجهسبز به زودی به کیلویی ۵ تومان میرسد و قیمت هندوانه هم تا ماه آینده به زیر ۲ تومان میرسد.
با وجود این که نرخ تورم در سال ۱۳۵۶ هم دو رقمی بود، روزنامهها یک گزارش آماری به نقل از سازمان گوشت کشور منتشر کردند که نشان میداد، مصرف گوشت گوسفند در سراسر کشور روندی صعودی داشته و در تهران نیز سرعت بیشتری داشته است. چنان که مصرف گوشت گوسفند در تهران، روزانه به ۳۹۰ تن رسیده که ۱۱.۷ درصد بالاتر از سال ۱۳۵۵ بود.
سخنگوی وزارت کشاورزی و منابع طبیعی هم در واکنش به این آمار گفته بود که بررسی ما نشان میدهد که پایتختنشینان از گوشتخوارترین مردم جهان هستند.