//
کدخبر: ۵۰۹۴۴۰ //

بی آبرویی دختر ۱۷ ساله با دوستان پدرش ! / پدرم مجبورم کرد ! + نظر کارشناس و هشدار

چه دشوار است زیستن در این برزخ ، آیا روح و جسم من بیشتر از برزخیان عذاب نمی بیند ؟ آنگاه که خانه ما از برانگیختن کوچکترین موج شادی در یک قلب بیگانه عاجز است ، چه نوازشی می تواند بی تابی فرار به هر جا که نه اینجا است را اندکی فرو بنشاند ؟ و چه دشوار است دیدار چهره هایی پر از درد و تلاش خستگی ناپذیر فداکارانه برای رام کردن روحی که هجرت را در عمق نهادش به گونه طوفانی دمادم عاصی تر احساس می کند!

بی آبرویی دختر 17 ساله با دوستان پدرش ! / پدرم مجبورم کرد ! + نظر کارشناس و هشدار

من که در برابر مهر و نیکی و صمیمیت همچون مومی ذوب می شوم درونم از آنان مالامال سپاس است ، اما مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند ، آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست خود من است ، چشمهای همواره نگران من تاب این همه درد را ندارد .

 

در خانواده مادری و پدری من افراد الکلی و معتاد وجود داشتند بنابراین من از نظر محیطی در معرض خطر اعتیاد بودم ، خواه یا ناخواه این مشکل را داشتم ، تا 8 سالگی فکر می کردم که زندگیم فرقی با سایرین ندارد ولی وقتی کار بدی می کردم تنبیه بدنی می شدم ، اوضاع خانه واقعا نابسامان بود ، عصبانیت ، ناراحتی و خشونت در محیط خانه ما مسئله ای عادی بود ، خانه ای که همواره طوفان خیز است ، همیشه در دگرگون شدن است و هیچ چیز درست نمی شود ، همچون دریاست اما نه دریای آب و باران و مروارید ، ماهی ، مرجان ، دریای خاک ، شن ، غبار ...

و مایی که در این خانه متولد و بزرگ شده ایم ، همچون درختان شجاعی که در جهنم می رویند ، اما برگ و باری ندارند ، گلی نمی افشانند ، ثمری نمی توانند داد ، شور جوانه زدن و شوق شکوفه بستن و امید شکفتن در نهاد شاخه شان می خشکد ، می سوزد و در پایان به جرم گستاخی در برابر مشکلات و دردها از ریشه شان برمی کنند .

وقتی در 10 سالگی برای اولین بار الکل نوشیدم بی درنگ احساس شادی می کردم ، به همه چیز می خندیدم و با اینکه از نوشیدن الکل خوشم نمی آمد  احساسی که پیدا کرده بودم را دوست داشتم ، رفته رفته مصرف الکلم بالا رفت ، هر روز مقدار زیادی الکل می نوشیدم ، خیلی راحت با افراد دوست می شدم و در هر جمعی که مواد مخدر و الکل مصرف می شد حضور داشتم ، پدرم خیلی آزارم می داد و مدام می گفت باید در کنار من باشی و مصرف داشته باشی و من از ترس به مرور با پدرم برای رهایی از تنبیه و کتک ها و رفتارهای پرخطرش شروع به مصرف مواد کردیم و این مصرف خیلی زود تبدیل به عادت شد ، همیشه همراهانی برای نوشیدن مشروب بودند(دوستان پدرم)دیگر موضوع فرار از مشکلات و رفتارهای بد پدرم نبود اعتیاد به مرور به بخش اصلی زندگی من تبدیل شد ، مادرم زنی آرام و دلسوز بود که کاری از دستش بر نمی آمد و با اعمال قدرت پدرم زندگی را می گذراند و سالهای پرهیاهو و آشفته ای را تجربه کرده بود ، نمی توانست محبتی به ما داشته باشد ، وجود مادرم سراپرده ملکوت خداست و بهشت چونان سرزمینی که در آن کویر نیست با نهرهای سرشار از آب زلالش ، مهتابی سرد و مهربان با لبخند نوازشگر خدا که شخصیت بد پدرم روح قشنگ او را خراب کرده است.

هیچگاه آرامش نبود ، داد و فریاد و و رفتارهای بد دور از ادب حکم فرما بود ، 5 سال است که ناله های گریه آلود مرا کسی نمی بیند و درک نمی کند، می خواهم از این برزخ نجات یابم.

آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست ، خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه چیز و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت هست تجلی کند ، اگر همه هستیمان را یک خواستن کنیم ،  یک خواستن مطلق می شویم و اگر با هجوم ها و حمله های صادقانه و سرشار از یقین و امید و ایمان بخواهیم پاسخ خویش را خواهیم گرفت .

نگاه کارشناسی

زهرا بیات کارشناس ارشد روانشناسی

مراجع دختری 17 ساله از یک خانواده 6 نفری که 3 خواهر دیگر هم دارد ، با پدر و مادری بی سواد ، پدر خانواده دارای افسردگی مزمن همراه با احساس بی کفایتی و گناه است ، احساس خصومت و کینه توزی دارد ، پرخاشگر ، نافعال ، مضطرب ، ناپخته و دچار خود کوچک بینی است ، عموما نگرانی های بسیاری داشته ، انباشته از ترس ، عصبی و تحریک پذیر توصیف می شود که با رفتارهای پرخطرش افراد خانواده را آزار می دهد ، این رفتارها به گونه ای است که همه در خانواده فاقد هدف و برنامه در هستند و وجودشان معنایی ندارد . روابط معیوب و پرتنش والدین بسیار آزاردهنده است که فرد را در چرخه مشکلات رفتاری و شخصیتی فراوانی قرار داده است ، محیط زندگی (خانواده ، مدرسه ، محله) هم محیط ناکارآمدی بوده و نتوانسته به نیازهای روانی فرد توجه کند و شرایط درمان و بهبودی را برای او فراهم کند ، به حال خود رها شده است که حس تنهایی شدید دارد ، فاقد حس تعلق و امنیت ذهنی است ، به همین خاطر به عواقب رفتارهای خود هم فکر نمی کند ، هیچگونه دستاورد و ویژگی رفتاری و شخصیتی برای ابراز وجود و جلب توجه ندارد .

به دلیل اینکه در طی سالهای زندگی درگیر کنترل رفتارها بوده اند دچار فرسودگی ذهنی می باشند که همین مسئله منجر به ضعف خودکنترلی در ایشان شده و درگیر رفتارهای تکانشی می باشد ، کمبودهای عاطفی فراوانی دارد که زمینه ساز پرخاشگری و رفتارهای بد شده ، فقط در صدد رفع کمبود و نیازهای خود است و قادر به آینده نگری نیست ، دارای عزت نفس و اعتماد به نفس پایین هستند که فاقد حس ارزشمندی می باشند ، خودباوری ایشان در سطح پایین است ، فاقد حس مطلوب به خود است ، اعتیادی که در وجود وی است باعث شده رفتار و تصمیمات در سطح هیجانی و برای رفع نیازهای خود باشد و به همین دلیل قادر به تفکر و اثر تصمیمات خود در آینده نیست .

مصاحبه بالینی و مشاهده مددکاری از این کیس نشان دهنده این موضوع می باشد که سبک زندگی خانوادگی و ضعف شخصیتی زمینه ساز بروز اعتیاد در فرد بوده است ، سبک زندگی خانواده آسیب زا بوده است ، روابط بین اعضای خانواده معیوب و نشان دهنده این است که خانواده فاقد انسجام لازم به ویژه در تامین نیازهای عاطفی اعضای خانواده است ، پدر به عنوان محور خانواده شخصیت پرخاشگر،عصبی و بی مسئولیت داشته و درگیر تامین نیازهای مربوط به نهاد(لذت و فرار از درد) بوده که با پرخاشگری منفعلانه بر اعضای خانواده اعمال قدرت می کرده است ، از طریق یادگیری و نبود الگوی رفتاری مناسب رفتارهای پرخطر را در زندگی تکرار کرده است ، مادر خانواده شخصیت منفعل داشته و در ذهن فرد زنی مظلوم و بدبخت جلوه می کرده است که قربانی شرایط سخت زندگی شده ، نسبت به مادرش احساس گناه داشته ، فرد در کودکی توسط پدر مورد آزار جسمی و عاطفی قرار گرفته است و متوجه شده که در صورت مخالفت با مراجع قدرت به ویژه پدر و بعد از آن جامعه ، مورد تنبیه و آزار جسمی ، روانی (برخورد فیزیکی - تغییر کلامی ) قرار می گیرد و برای فرار از این حس ناخوشایند به مرور یاد می گیرد که اطاعت بی پرسش و مخالفت داشته باشد تا تنبیه نشود ، همین مساله جرات ورزی را از فرد می گیرد و ایشان در بیرون از منزل و در جمع دوستان فردی مطیع ، ساکت ، حرف گوش کن و آرام بوده فشار روانی ناشی از بیان خواسته های واقعی سبب می شود که فرد خشم فرو خورده ای داشته باشد و در محیط خانه نقابهای اجتماعیش را کنار بگذارد و برای جبران مطیع بودن خود در محیط خانه با پرخاشگری رفتار کند ، شخصیتی وابسته و نیازمند حمایت و مراقبت داشته ، در کودکی مورد مراقبت و محبت والدین قرار نگرفته که برای جبران خلاء عاطفی زود با دیگران ارتباط می گیرد ، اعتیاد وی خیلی دردناک است و ایشان تمایل به گریز از درد داشته تا حل آن که همه این موارد منجر به فروپاشی روانی فرد شده است.

سبب شناسی (بررسی علل و عوامل فردی ، خانوادگی و اجتماعی

عوامل فردی :

 - عدم اعتماد به نفس (فاقد حس ارزشمندی)

- ضعف در مهارت ارتباطی موثر (حل مساله و کنترل هیجان )

- تضاد و تناقض (سرزنش درونی)

- کمبودهای عاطفی

- ضعف خودکنترلی

عوامل خانوادگی :

- اعتیاد پدر

- خشونت خانوادگی

 - روابط سرد و خشک و کنترل کننده در خانواده

 - ضعف پیوندهای عاطفی در خانواده

- بی توجهی از جانب والدین

- بی سوادی والدین

عوامل اجتماعی :

 - فقر فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی

 - مصاحبت با دوستان ناباب

- ارزش های نادرست

عوامل مربوط به محل سکونت -

اقدامات و راهکارهای پیشگیرانه

پیشگیری اولیه :

 - راهنمایی گرفتن از مشاور و روانشناس

 - آموزش مهارتهای مقابله ای هیجان مدار

- آموزش مهارتهای زندگی

- آموزش و آگاهی در خصوص مراجعه به روانشناس در زمینه آسیبهای مصرف مواد

: پیشگیری ثانویه

 - اخذ تست شخصیت

 - اصلاح باورهای غیرمنطقی فرد از خانواده

 - آموزش و آگاهی به خانواده در خصوص تمرین رفتارهای سالم

- تشویق و ترغیب به شرکت در فعالیتهای مثبت جهت دور شدن از آسیبها و افکار منفی

: پیشگیری ثالثیه

 - ارائه راهکارهایی به خانواده برای بهبود روابط و پذیرش فرزند

 - آموزش و ارائه راهکار برای ایجاد هدف و برنامه مناسب برای ادامه زندگی

 - اصلاح سبک زندگی با جلسات مشاوره و روان درمانی

 - آموزش مهارت های اجتماعی

اقدامات انجام شده توسط مرکز مشاوره و یا دوایر مددکاری برای کیس ویژه :

 - همدلی با مراجع و ایجاد احساس درک شدگی

 - تخلیه هیجانی

 - قرارداد رفتاری با مراجع جهت عدم تکرار رفتار

 - آموزش و آگاهی به خانواده در خصوص این رفتارهای سالم با فرزند

 - تشویق به بحث های باز ، صریح و روشن درباره آسیبهای مواد

 - تمرکز بر مهارت های زندگی مانند حل مسئله ، مقاومت در برابر فشار همسالان ، گسترش دوستی ها و سازگاری با استرس

 - تاکید بر افزایش مسئولیت پذیری در قبال خود و دیگران

 - تاکید بر افزایش احترام به خود

 - توجه به توسعه فعالیت های سالم برای اوقات فراغت ( ورزش ، موسیقی ، هنر ، فعالیتهای تیمی و داوطلبانه )

 - تشویق به ارتباط با بزرگترها خانواده

 - تاکید بر کمک گرفتن از دیگران به هنگام مواجه شدن با مشکلات

 - تاکید بر راهبردهای مقابله با موقعیت های طرد ، محرومیت ، ناامیدی و شکست

 - تاکید بر هدف گزینی برای آینده

ملاحظات روانشناختی :

 با توجه به اینکه تصمیم گیرنده برای ایشان والدین ( پدر) بوده است فرصت برای روبرو شدن و مدیریت چالش های زندگی را نداشته ، فقدان مهارت اساسی در زندگی وی مشخص است ، از جمله مهارت ارتباط موثر در خانواده مهارت حل مسئله و کنترل هیجان .

 

منبع: رکنا
آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۵۰۹۴۴۰ //
ارسال نظر