نشریه جروزالمپست در گزارشی اختصاصی که شرح آن در زیر آمده برای نخستین بار «ابعاد مختلف بحثها و مناقشات سیاسی و امنیتی در اسرائیل در ارتباط با حمله به ایران» را فاش کرده است.
نویسنده در ابتدای گزارش آورده است که ایران طی روزهای ۱۳ و ۱۴ آوریل ۲۰۲۴ با شلیک ۱۸۰ موشک بالستیک، ۱۷۰ پهپاد و دهها موشک کروز به سمت اسرائیل، به دههها جنگ پنهان و سایه با اسرائيل پایان داد و برای همیشه دست به تغییر معادلات در خاورمیانه زد.
اسرائیل پنج روز بعد، در ۱۹ آوریل ۲۰۲۴ با حمله به یک سامانه پدافند هوایی اس-۳۰۰ که از تاسیسات هستهای ایران در اصفهان محافظت میکرد، به حمله بیسابقه تهران پاسخ داد.
دولت اسرائیل آوریل ۲۰۲۴ برخلاف اکتبر همان سال، هرگز بهطور جدی حمله به سایتهای هستهای ایران را مد نظر قرار نداد، اما نخستین رویارویی نظامی مستقیم، زمینه را برای درگیری بعدی و جدیتر فراهم کرد.
اگرچه نتیجه نهایی این حوادث اکنون روشن شده، جروزالم پست مدعی است که برای نخستین بار جزئیات کامل بحثها و مناقشات میان بنیامین نتانیاهو (نخستوزیر)، یوآو گالانت (وزیر دفاع سابق)، هرتسی هالوی (رئیس ستاد ارتش سابق)، بنی گانتس و گادی آیزنکوت (وزیران سابق کابینه جنگ) و دیوید بارنیا (رئیس موساد) را افشا کرده است.
پس از حمله دوم ایران با بیش از ۲۰۰ موشک بالستیک به اسرائیل در ۱ اکتبر ۲۰۲۴، بحثهای مشابهی بین مقامات اسرائیلی درگرفت، اما این بار گانتس و آیزنکوت که ۹ ژوئن ۲۰۲۴ از دولت خارج شده بودند، در تصمیمگیریها حضور نداشتند.
دور سوم مناقشات میان مقامات اسرائیلی، بنا به این گزارش، پس از ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴ و پیش از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید رخ داد.
در این مرحله، گالانت نیز عملاً از صحنه خارج شده بود چرا که نتانیاهو روز ۵ نوامبر ۲۰۲۴ او را برکنار کرد؛ تنها هالوی، بارنیا و برخی مشاوران ارشد در تصمیمگیریها باقی مانده بودند.
نکته کلیدی در این مرحله این بود که اسرائیل ناگهان متوجه شد میتواند تاسیسات هستهای ایران را تقریباً هر زمان که بخواهد نابود کند، درحالی که پیش از این نگرانیهایی درباره توانایی نیروی هوایی برای غلبه بر سامانههای پدافند هوایی اس-۳۰۰ ایران و وارد کردن ضربات کافی به اهداف هستهای وجود داشت. با این حال، اسرائیل باز هم از دست نگه داشت و از حمله گسترده در این مرحله خودداری کرد.
حمله متقابل محدود
اگرچه بسیاری از تصمیمگیرندگان کلیدی در طول این مناقشات دیدگاههای خود را تعدیل کردند، اما بهطور کلی در آوریل ۲۰۲۴، آیزنکوت و گانتس بیش از همه نگران بودند و تاکید داشتند که که واکنش اسرائیل باید محدود بماند تا از تشدید زنجیره حملات متقابل جلوگیری شود.
نتانیاهو نیز کمی نگران واکنشهای شدیدتر بود، اما نسبت به آیزنکوت و گانتس تمایل بیشتری به پذیرش ریسکهای احتمالی نشان میداد.
این تغییر موضع نشان میداد که او پس از عملیات نظامی در غزه و خان یونس اعتمادبهنفس بیشتری در استفاده از قدرت نظامی پیدا کرده بود.
دیوید بارنیا که معمولاً نقش اصلی در مسائل مربوط به ایران را در دستگاه امنیتی اسرائیل برعهده دارد، از پاسخ نظامی قوی حمایت میکرد، اما بر ضرورت جلب حمایت آمریکا از تصمیم اسرائیل و اهداف گستردهتر جنگ تأکید داشت.
گالانت و هالوی صریحترین مواضع را در حمله متقابل داشتند. در نهایت، نتانیاهو به موضع آنها پیوست و حتی گانتس نیز برخلاف آیزنکوت از حمله به سامانه اس-۳۰۰ در اصفهان حمایت کرد.
تغییر مواضع پس از حمله ۱ اکتبر ایران
پس از حمله دوم ایران، مواضع تا حدی تغییر کرد؛ گالانت و هالوی همچنان خواستار رویکردی تهاجمی بودند اما این بار هماهنگی بیشتری با آمریکا داشتند و حاضر نبودند به برنامه هستهای ایران حمله کنند تا حمایت واشنگتن را از دست ندهند.
در مقابل، نتانیاهو در تمام جبههها تهاجمیتر شده بود و با توجه به نزدیکی انتخابات آمریکا و پیشتازی ترامپ در نظرسنجیها، آمادگی بیشتری برای مقابله با دولت بایدن نشان میداد.
با این حال، اسرائیل همچنان به کمک آمریکا و متحدانش برای دفاع در برابر حملات موشکی احتمالی ایران نیاز داشت و قدردانی از واشنگتن برای حمایت در ۱ اکتبر نیز بخشی از این معادله بود.
نیاز به مجوز آمریکا
علاوه بر این، اسرائیل برای پرواز بر فراز برخی کشورهای خاورمیانه در مسیر حمله به ایران، به تأیید آمریکا نیاز داشت.
بارنیا کماکان از رویکرد نسبتاً تهاجمی حمایت میکرد، اما همواره بر ضرورت همراهی واشنگتن به عنوان یک عامل بازدارنده تأکید داشت.
چگونه اسرائیل تصمیم گرفت به سامانههای اس-۳۰۰ و اهداف هستهای ایران در ۲۶ اکتبر حمله کند؟
حمله ۲۶ اکتبر اسرائیل به چهار سامانه پدافند هوایی اس-۳۰۰ در تهران، دهها هدف مرتبط با تولید موشکهای بالستیک و پدافند هوایی و یک سایت هستهای در پارچین، ظرفیت موشکی ایران را از تولید ۱۴ موشک جدید در هفته به تنها یک موشک در هفته کاهش داد.
جروزالم پست با طرح این ادعا در گزارش خود آورده است که بنا به برآوردها، بازیابی این توانایی یک تا دو سال زمان خواهد برد.
در ادامه گزارش میخوانیم: این حمله از نظر تأثیر بر رادارها، سیستمهای رهگیری و پدافند هوایی، برنامه هستهای ایران را در برابر نیروی هوایی اسرائیل کاملاً آسیبپذیر کرد. اما چرا اسرائیل بلافاصله در ۲۷ اکتبر یا در فاصله بین ۲۶ اکتبر تا مراسم تحلیف ترامپ در ۲۰ ژانویه، حمله قاطعانهای به برنامه هستهای ایران انجام نداد؟
پاسخ به سوال در دو جبهه دیگر نهفته بود: حزبالله و حماس؛ حتی اگر اسرائیل از بهترین فرصت برای درگیری مستقیم با ایران استفاده میکرد، تا پایان دوره انتقالی قدرت در آمریکا و پس از آن، همچنان در جبهههای دیگر زیر آتش سنگین باقی میماند.
- در شمال: حزبالله روزانه صدها موشک به سمت اسرائیل شلیک میکرد که برخی از آنها حتی به مناطق مرکزی میرسید. اگرچه اسرائیل در این تبادل آتش برنده دست بالا را داشت، اما نمیتوانست بهصورت نامحدود با حجم موشکهای حزبالله مقابله کند.
- در جنوب: اگرچه تواناییهای حماس کاهش یافته بود اما این گروه همچنان یک تهدید باقی مانده و بازگشت ساکنان مناطق جنوبی اسرائیل به خانههایشان در نزدیکی مرز غزه را دشوار میکرد. علاوه بر این، حدود ۱۰۰ گروگان (که نیمی از آنها زنده بودند) در دست حماس باقی مانده بود.
این در حالیست که همزمان، موشکهای بالستیک شورشیان حوثی یمن تقریباً روزانه میلیونها اسرائیلی را در تلآویو و مناطق مرکزی مجبور به رفتن به پناهگاه میکرد.
حذف تهدیدات دیگر برای تمرکز روی ایران
مقامات ارشد اسرائیل پیش از هر اقدام بزرگ علیه ایران (که میتوانست به تبادل چندین موج موشکهای بالستیک بین دو طرف منجر شود)، نیاز داشتند تهدیدات دیگر را خنثی کنند.
آتشبس با حزبالله تا ۲۷ نوامبر به تأخیر افتاد و حتی پس از آن، اسرائیل باید به حفظ حمایت آمریکا از نظم پساجنگ در لبنان توجه ویژه میکرد تا ارتش این کشور مانع بازگشت حزبالله به جنوب لبنان شود.
از یک سو، توافق با حماس برای آزادی برخی گروگانها و آتشبس تا ۱۹ ژانویه (یک روز قبل از تحلیف ترامپ) محقق نشد و از سوی دیگر فشارهای داخلی و بینالمللی برای توافق مشابه دیگری در نوامبر ۲۰۲۳ وجود داشت.
اسرائیل برای امضای این توافق به حمایت بایدن و ترامپ نیاز داشت و اگر درگیر جنگ با ایران میشد، احتمالاً این توافق صورت نمیگرفت.
چرا اسرائیل عجله نکرد؟
برخی تحلیلگران معتقدند نتانیاهو عمداً توافق با حماس را به پس از تحلیف ترامپ موکول کرد تا بتواند شرایط پساآتشبس را در چارچوب حذف کامل حماس تعریف کند.
اسرائيل نمیخواست شرایطی فراهم شود که غزه به ظاهر توسط تشکیلات خودگردان فلسطینی اداره شود اما در پس زمینه حماس همچنان فعال باشد.
علاوه بر این، مقامات ارشد اسرائیل و موساد بر این باور بودند که ترامپ تا نیمه ۲۰۲۵ آماده حمله تمامعیار به سایتهای هستهای ایران خواهد بود، بنابراین نیازی به عجله وجود نداشت.
همچنین، خنثیسازی نسبی تهدید حوثیها پس از توافق با حماس و حملات هدفمندتر آمریکا به یمن، فضای مانور بیشتری به اسرائیل داد.
اشتباه محاسباتی درباره ترامپ
با این حال، مقامات اسرائیلی پیشبینی نمیکردند که ترامپی که اکتبر ۲۰۲۴ از آنها خواسته بود به برنامه هستهای ایران حمله کنند، سپس در ۲۰۲۵ از برنامههای حمله صرفنظر کند و در نهایت چشم به روی به یک توافق هستهای ضعیف و پراشکال با ایران ببندد.
اگر اسرائیل احتمال چنین سناریویی را میداد، شاید برخی از مقامات موافق حمله در دوره انتقالی بایدن-ترامپ بودند.
با این وجود، حتی با نگاه به گذشته، برخی معتقدند دستیابی به آتشبس با حزبالله، حماس و حوثیها از اهمیت استراتژیک بالاتری نسبت به از دست دادن فرصت موقت حمله به ایران برخوردار بود.
این منابع میگویند که اسرائیل دهههاست با استفاده از ابزارهای پنهانی مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای شده است و میتواند دوباره این کار را انجام دهد.
علاوه بر این، اگر ایران واقعاً بخواهد از یک توافق جدید و ضعیف برای دستیابی سریع به سلاح هستهای بهرهبرداری کند، نیروی هوایی همچنان میتواند به موقع وارد عمل شده و حمله کند.
در نهایت، اگرچه هیچ مقام اسرائیلی هنوز این موضوع را به صراحت بیان نکرده است، اما حتی یک توافق هستهای متوسط نیز میتواند برای اسرائیل زمان بخرد؛ چرا که برای نخستین بار از سال ۲۰۱۹، زمانی که ایران محدودیتهای برجام را کنار گذاشت، میتواند پیشرفت هستهای ایران را به عقب براند.
این سناریو فاصله زیادی با وضعیت ایدهآل برای نابود کردن برنامه هستهای ایران با یک حمله نظامی گسترده دارد که فرصت آن برای اسرائیل پیشتر در ۲۶ اکتبر فراهم شده بود.
با این حال، شاید همین توافق نهچندان مطلوب هم نسبت به هر توافقی که دولت بایدن پیش از قرار گرفتن ایران در تیررس مستقیم اسرائیل میتوانست به دست آورد، دستاوردی مطلوبتر باشد.