همشهری آنلاین _ حوادث: در یکی از روزهای تابستان ۹۸، مردی جوان در یک درگیری همسرش را با ضربات چاقو به قتل رساند و کودک خردسال خود را در حالیکه خواب بود، به خانه یکی از اقوامش برد و به آنها سپرد و خودش ناپدید شد.
به دنبال این جنایت، کارآگاهان پلیس آگاهی تهران راهی محل حادثه شدند و با جسد زن جوان در حالی روبهرو شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود. از همان زمان تحقیقات برای دستگیری عامل جنایت که شوهر مقتول بود آغاز شد اما ردی از قاتل نبود.
بررسیها نشان میداد که قاتل به خارج از کشور فرار کرده و زندگی مخفیانهای را در پیش گرفته است.
با گذشت ۶ سال از این جنایت در حالیکه هیچ ردی از او نبود، مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و اطلاعاتی از قاتل فراری در اختیار کارآگاهان پلیس قرار داد.
این مرد گفت: دوستم به نام احمد که ۶ سال پیش همسرش را به قتل رسانده و از کشور فرار کرده بود، امروز با من تماس گرفت و گفت که او را به همراه معتادان دستگیر کرده و به کمپ بردهاند. او از من خواست به کمپ بروم و او را بیرون بیاورم. من از این تماس بسیار شوکه شدم. چون خبر نداشتم که وی به ایران برگشته و تصمیم گرفتم ماجرا را به پلیس اطلاع دهم.
با این تماس کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت متهم را در حالی دستگیر کردند که با هویتی جعلی در کمپ ترک اعتیاد به سر میبرد. او در بازجوییها گفت: ۶ سال پیش با همسرم دچار اختلاف شده بودم. روز حادثه به خانه رفتم تا با هم آشتی کنیم. اما صحبتهایمان به دعوا ختم شد و من که عصبانی بودم، به او حمله کردم و چند ضربه چاقو به او زدم. نمیخواستم مریم را بکشم اما وقتی فهمیدم که او دیگر نفس نمیکشد و جان خود را از دست داده است، به سرعت فرزندم را که خواب بود، برداشتم و به خانه یکی از اقوام رفتم. او را به آنها سپردم و فرار کردم.
وی ادامه داد: همان روز به ترمینال جنوب رفتم و از آنجا راهی ارومیه شدم. در ارومیه به صورت غیر قانونی و قاچاقی از مرز خارج شدم به ترکیه فرار کردم. ۵ سال در آنجا ماندم تا اینکه به دلیل ورود غیر مجاز توسط پلیس دستگیر شدم.
از آنجایی که می دانستم پلیس ایران به اتهام قتل در تعقیب من است، درباره اسم و ملیتم دروغ گفتم. من به آنها گفتم که افغان هستم. مدتی در ترکیه در حبس بودم تا اینکه مرا به افغانستان دیپورت کردند. مدتی آنجا بودم اما به کمک قاچاق برها به ایران آمدم و به تهران برگشتم.
با یک هویت جعلی در بین معتادان و کارتنخوابها زندگی میکردم و در تمام این مدت نیز هراس بازداشت شدن لحظه ای مرا رها نکرد. به صورت مخفیانه به زندگی خود ادامه دادم تا اینکه یک روز در طرح مبارزه با معتادان متجاهر مرا همراه بقیه دستگیر کردند و به یک کمپ منتقل شدم و خود را با هویتی جعلی معرفی کردم.
می دانستم باید چند ماه در کمپ بمانم و این موضوع برایم خیلی سخت بود، همین مساله باعث شد تا به یکی از اقوام زنگ بزنم و از او بخواهم کاری کند تا هر چه زودتر از کمپ بیرون بیایم.
با اعترافات این مرد، به دستور بازپرس جنایی، وی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
نظر شما