ما نسلی هستیم که امام خمینی را نه در صحنه، که در قاب عکسها شناختیم. نامش را شنیدیم، کلماتش را خواندیم، تصویرش را دیدیم؛ اما آیا واقعاً او را شناختیم؟ تصویر ذهنی ما از امام، اغلب ترکیبی است از روضهها، رسانهها و روایتهایی پراکنده. اما این تصویر، تصویری زنده نیست؛ شخصیتی است یا قدیسشده و ماورایی، یا صرفاً یک رهبر سیاسی. کتاب «روحالله» آمده تا میان ما و امام، پلی بسازد. پلی از روایت، به حقیقت.
کتاب «روحالله» به قلم هادی حکیمیان، نه فقط یک اثر داستانی، بلکه نوعی کشف دوبارهی امام است. کشفی که نه از راه شعار، که از دل زندگی، کنش و فکر امام عبور میکند. آنچه این کتاب را متمایز میکند، تواناییاش در پاسخ دادن به یک پرسش ریشهای است «امام واقعی کیست؟» پرسشی که نسل ما، که در میانهی طوفان اطلاعات و روایتهای متناقض مانده، بیش از هر زمان به پاسخ آن نیاز دارد.
ما با امام خمینی در عکسهای قابشده، تیترهای درشت، یا در لابهلای اسناد تاریخی آشنا شدهایم. اما اینها کافی نیستند. امام، فقط مؤسس نظام سیاسی نبود؛ او انسان بود، روحانی بود، فرزند، پدر، استاد، شاگرد، مهاجر، مبارز، تبعیدی، رهبر، و از همه مهمتر، الگویی زنده برای چگونه بودن در زمانههای سخت. «روحالله» در همین مسیر حرکت میکند. این کتاب امام را به مثابه انسانی که انتخاب کرد متفاوت زندگی کند، به تصویر میکشد. انسانی که در بزنگاههای تاریخی، تصمیمهایی گرفت که مسیر تاریخ را عوض کرد.
وقتی روایت داستانی وارد میدان شناخت میشود، ما به جای اینکه درگیر برچسبها و شعارها شویم، به تجربهی زیسته نزدیک میشویم. لحظههایی از زندگی امام در کتاب به گونهای بازنمایی شدهاند که خواننده، نه فقط متوجه کنشهای سیاسی، بلکه با درونیات، تردیدها، شهامتها و تنهاییهای امام هم روبهرو میشود. در نتیجه، کتاب نه فقط تصویر امام را ترمیم میکند، بلکه شناختی عمیقتر و صمیمیتر میآفریند.
در محور سوم این پویش، یعنی «پل زدن بر شکاف شناختی»، ما با یک مسئله مهم مواجهیم که عبارت است از گسست میان نسل جدید و تصویر واقعی امام. کتاب «روحالله» با هوشمندی، تلاش میکند این گسست را با روایتی زنده و انسانی ترمیم کند. شخصیت امام در این کتاب، نه یک موجود دستنیافتنی، بلکه انسانی است که با امید، حکمت، شهامت و مقاومت، مسیر امامت را طی میکند. کتاب با بازآفرینی لحظات کلیدی، از کودکی امام تا دوران تبعید و رهبری، نشان میدهد که چگونه یک انسان معمولی، به اسطورهای مقاومت بدل میشود.
جامعه ما، به دلایل مختلف تاریخی و فرهنگی، امام را بیشتر در مقام معنوی و عرفانیاش میشناسد؛ اما از ظرفیت الگوبرداری اجتماعی، مدیریتی و رفتاری او غافل ماندهایم. ما نیاز داریم امام را نه فقط تحسین، بلکه بازتولید کنیم. او را به عنوان یک سبک زندگی، یک الگوی تربیتی، و حتی به مثابه یک نظریه انسانشناسی اسلامی بشناسیم.
خداوند متعال در قرآن فرموده «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا». این آیه، یک افق تربیتی است. یعنی جامعه مؤمن باید انسانهایی را تربیت کند که «امامگونه» باشند. نه امام معصوم، بلکه الگوی رهبری مؤثر و تقواپیشه. کتاب «روحالله» نشان میدهد که چگونه میتوان از دل زندگی واقعی امام خمینی، مدلهایی برای مدیریت، تربیت، مبارزه و حتی زیستن در بحرانها استخراج کرد. این یعنی تبدیل امام از یک شخصیت تاریخی به یک منطق زنده برای اکنون ما.
بیایید یکلحظه تأمل کنیم. چرا امام، با تمام فشارها، تبعیدها، تهدیدها و خطرها، ایستاد؟ چرا او امید را از دست نداد؟ چه چیزی او را امام کرد؟ این همان پرسشی است که کتاب در سرتاسر خود با آن کلنجار میرود. و خواننده، بیآنکه مستقیماً پاسخ را بشنود، آن را حس میکند. ما امام را در نماز شبهایش، در نگاهش به مردم، در بغضش برای فلسطین، در اشکش برای طلبهای شهید، و در بیقراریاش برای آینده امت، بازمیشناسیم.
روایت کتاب، نقطههایی را به هم وصل میکند که پیشتر پراکنده بودند. چهره انسانی امام را از دل تاریخ استخراج میکند و در مقابل چشمان ما مینشاند. این چهره، نه ترسناک است، نه اسطورهای دور از دسترس. بلکه انسانی است که میتوان از او یاد گرفت، به او نزدیک شد، و حتی تلاش کرد مثل او شد.
اگر بخواهیم نسلی امیدوار، مقاوم و متعهد پرورش دهیم، راهش این است که چهره واقعی امام را بازسازی کنیم. نه فقط در سخنرانیها و همایشها، بلکه در داستان، در ادبیات، در زندگی روزمره. باید به نسل سوم و چهارم نشان دهیم که میشود مثل امام بود؛ نه در مقام، بلکه در معنا.
الگوهایی چون امام، فقط برای احترام نیستند؛ برای عملاند. اگر جامعهای نتواند الگوهایش را بازتولید کند، دچار تکرار بیثمر تاریخ خواهد شد. امام خمینی، یک نقطه تکرارپذیر نیست؛ اما میتواند الگویی تکرارشدنی باشد، اگر بخواهیم، اگر بخوانیم، و اگر روایت کنیم.
کتاب «روحالله» از این منظر، نه فقط یک اثر ادبی، که یک پیام فرهنگی است. پیامی به ما که در پیچ تاریخی دیگری ایستادهایم. پیامی که میگوید امام واقعی را باید بازخوانی کرد، بازنوشت و باززیست. و این کار، از دل ادبیات آغاز میشود؛ ادبیاتی که حقیقت را روایت میکند، نه تحریف را.
ما وارثان یک نگاهیم. نگاهی که جهان را با نور توحید و عدالت میبیند. اگر بخواهیم این نگاه را حفظ کنیم، باید آن را در چهرههایی زنده بازتاب دهیم. امام خمینی، یکی از آن چهرههاست. کتاب «روحالله»، تلاشی است برای بازسازی این آینه.
شاید این کتاب، آغاز یک بازگشت باشد. بازگشتی به امامی که واقعی بود، انسانی بود، و هنوز هم میتواند راهنما باشد.
* فعال رسانهای
نظر شما