بازار، گروه آب و انرژی: با شعلهور شدن آتش بحران در خاورمیانه و چشمانداز حتمی جهش نفت به ۱۵۰ دلار، بازارهای جهانی هر لحظه در بیم و امید آیندهای هستند که ریسک، نه پیشبینی قیمت، بر آن حکمرانی میکند؛ تنگه هرمز گلوگاه تصمیمات روز سرنوشت است.
جهان انرژی بار دیگر بر لبه تیغ گام برمیدارد: هر جرقهای در خاورمیانه، زمزمه احتمال بستن تنگه هرمز توسط ایران را به تیتر رسانهها بازمیگرداند؛ جایی که عبور روزانه ۲۱ میلیون بشکه نفت از آن، شاهکلید بازار انرژی جهان است.
در شرایطی که تحلیلگران، احتمال بسته شدن کامل تنگه هرمز را تنها حدود ۱۰ درصد میدانند، سایه این ریسک بر کل بازار حکمرانی میکند. باید تاکید شود که بازارها اغلب از "امکان/احتمال رویداد" دچار تلاطم میشوند، حتی اگر آن رویداد به ندرت واقع شود: وحشت و اقدام اغلب پیش از خود حادثه شکل میگیرد.
تحلیل بلومبرگ اینتلیجنس سناریوی افزایش قیمت نفت تا ۱۵۰ دلار و ریزش هزار میلیارد دلاری تولید ناخالص جهانی را بر اساس اختلال بلندمدت و توقف گسترده صادرات از منطقه مدلسازی کردهاند؛ اما باید دقت داشت، این برآوردها در گرو مفروضاتی چون طولانی بودن بحران، قطع کامل شریان صادراتی تنگه و واکنش منفعل بازیگران بزرگ است.
محدودیت مدلسازی در اینجاست که نمیتواند انعطافپذیری بازار یا نقش ذخیرهسازی راهبردی (SPR)، تنوع تأمینکنندگان امروز و توسعه نفت شیل در آمریکا را به طور کامل لحاظ کند.
برای تحلیل این تهدید، رجوع به تحولات سال ۱۹۷۳ آموزنده است؛ تحریم نفتی اعضای اوپک باعث کاهش ۵ میلیون بشکهای عرضه و چهار برابر شدن قیمتها شد. هرچند امروز ساختار بازار جهان متفاوت است: تقاضای اروپا و آمریکا از نفت خاورمیانه کمتر، تنوع منابع بیشتر و دسترسی به ذخایر اضطراری سریعتر شده. واکنش بازار در بحرانهای جدید غالباً کوتاهتر و مدیریتپذیرتر است، اما پیچیدگی زنجیره تأمین و نقش بیمه یا لجستیک، خود ریسکهای نوین میسازند
برای تحلیل این تهدید، رجوع به تحولات سال ۱۹۷۳ آموزنده است؛ تحریم نفتی اعضای اوپک باعث کاهش ۵ میلیون بشکهای عرضه و چهار برابر شدن قیمتها شد. هرچند امروز ساختار بازار جهان متفاوت است: تقاضای اروپا و آمریکا از نفت خاورمیانه کمتر، تنوع منابع بیشتر و دسترسی به ذخایر اضطراری سریعتر شده. واکنش بازار در بحرانهای جدید غالباً کوتاهتر و مدیریتپذیرتر است، اما پیچیدگی زنجیره تأمین و نقش بیمه یا لجستیک، خود ریسکهای نوین میسازند.
در این میان، همه فعالان بازار یکسان معامله نمیکنند: برخی بازیگران سنتی همچنان روی افزایش یا کاهش قیمت ریسک می کنند و به امید «سوینگ» های میلیونبشکهای مینشینند، اما هسته حرفهای بازار بورس انرژی مدتها است که به مدیریت ریسک و "خرید نوسان" (از طریق استردل یا استرنگل) پناه آوردهاند؛ آنها ترجیح میدهند سود خود را نه از پیشبینی جهت قیمت، بلکه از ناآرامی و پرش ریسک حاصل کنند.
بهویژه بازار آپشنِ نفت برنت در ICE و معاملات سلف چین، بیانگر چندپارگی رویکرد معاملاتی هستند.
جای دیگری که باید به آن پرداخت، چند وجهی بودن ریسک ژئوپلتیک است: خطر تهدید به زیرساختهای انرژی دیگر، واکنش بازیگران منطقهای و جهانی (آمریکا، چین، عربستان، و حتی هند) و پیچیدگیهای بیمه کشتیرانی، میتوانند ابعاد بحران یا راهکارهای گذار را تغییر دهند.
مدیریت ریسک جایگزین قمار شده: سوداگران حرفهای با پایبندی به حد ضرر و سهام محدود، بیشتر از نوسانگیری و خروج به موقع بهره میبرند تا زیسک سنگین روی آیندهای مبهم!
دادههای بازار آتی و اختیار معامله هم دوگانگی جالبی نشان میدهند: در قراردادهای کوتاهمدت، قیمتها وقوع شوک را بازتاب دادهاند، اما افقهای بلندمدت حکایت از فرض بازگشت سریع بازار به تعادل قبلی دارند.
در بحرانهای مشابه سالهای اخیر، تجربه نشان داده منعطفترین بازارها سریعترین واکنشها را داشتهاند؛ اما کوچکترین خطای محاسباتی میتواند دومینوی جدیدی از بیثباتی بیافریند.
در نهایت، مدیریت ریسک جایگزین قمار شده: سوداگران حرفهای با پایبندی به حد ضرر و سهام محدود، بیشتر از نوسانگیری و خروج به موقع بهره میبرند تا زیسک سنگین روی آیندهای مبهم!
اما نباید فراموش کرد که بازار انرژی بیش از هر چیز اسیر «هراس از ناشناختهها» است؛ و برای تفسیر درست، باید ریسک ژئوپلیتیک، تغییر ساختار بازار جهانی، محدودیتهای پیشبینی و تجربه معاملهگران حرفهای را کنار هم سنجید.
نظر شما