به گزارش بازار، از همان اولین دقایقی که اسرائیل تهاجم به ایران را آغاز کرد واضح بود که مسئله برای این رژیم صرفا تاسیسات هستهای ایران نیست. چیزی که در ادامه نخست وزیر رژیم نیز به آن اعتراف کرد. آمریکا نیز مبتنی با چنین استراتژی حمایتهای خود از این رژیم را با تهاجم به سایتهای هستهای ایران علنی کرد. اگرچه ادعاها در مورد تهاجم بمب افکنهای آمریکایی به ایران همچنان تائید نشده و شدت ضربات وارده نیز با این ادعاها همخوانی ندارد اما بالاخره ترامپ با طرح چنین ادعایی تصمیم گرفته که موضع تقابلی خود را علنی کند.
آنچه در این میان مهم است این است که در نظر آوریم اولا هرگونه تهاجم به ایران از جانب هر کشوری مستلزم برخورد است. آمریکا نیز از این قائده مستثنی نیست. اما چنین پاسخی را باید در قالب یک استراتژی کلانتر تعریف کرد که در نهایت موضع تقابلی ایران با رژیم صهیونیستی به عنوان جبهه اصلی نبرد را تقویت کرده و تمرکز بر آن همچنان حفظ شود.
آمریکا با توجه به اقداماتی که در مورد انتقال غیر نظامیانش به خارج از منطقه و جایگزین کردن آن با نظامیان و ادوات جنگی انجام داده قبل از توییت ترامپ مشخص بود که بالاخره به صورت علنی پا در این نبرد خواهد نهاد.
در این راستا ادعای از بین بردن تاسیسات هستهای صرفا بهانه جویی است و با این هدف انجام میشود که افکار عمومی آمریکا را برای تقویت موضع اسرائیل در این نبرد قانع کند. لذا هرگونه دوگانه سازی در مورد مذاکره بر سر مسئله هستهای و یا جنگ یک آدرس غلط است چرا که در نهایت دولت ترامپ با این بهانه یا بهانه دیگری وارد این نبرد میشد. عدم تهاجم حداکثری به فردو و دروغ پردازی در مورد شدت آن نیز از این جهت اهمیت دارد که باب حملات بیشتر به ایران را باز نگه میدارد.
لذا راهبرد تن دادن به صلح تحمیلی ترامپ مبنی بر عقب نشینی از مسئله هستهای از اساس بلاموضوع است چرا که در صورت نبود مسئله هستهای نیز دولت ترامپ در نهایت خود را وارد این معرکه میکرد و آنچه اکنون باید تمام کشور بر آن تمرکز داشته باشد طراحی برای پاسخ های بازدارنده با اتکا به حمایتهای مردمی است که به طور روزافزونی درحال شکلگیری است.
نظر شما