به گزارش بازار، میراحمدرضا مشرف پژوهشگر مسائل بینالملل نوشت:
آتشبس بر اساس دو نوع شرایط محقق میشود؛ نخست در شرایط پیروزی قاطع و یک طرفه که جای هیچ حرف و حدیثی باقی نمیگذارد. پیروز جنگ مشخص است و بازنده هم باید تابع بی چون و چرای قواعد تعیین شده از جانب طرف پیروز باشد. این نوع آتشبس به منزله پایان کامل جنگ تلقی میشود؛ اتفاقی که برای ژاپن پس از جنگ جهانی دوم و یا در دوره نزدیکتر برای ارمنستان پس از جنگ با آذربایجان رخ داد.
اما در نوع دوم آتشبس به منزله پایان جنگ یا تعیین سرنوشت نهایی آن نیست، بلکه صرفا ایجاد یک وقفه است که به دو طرف و همچنین به ناظران خارجی امکان میدهد تا نسبت به آن چه تاکنون رخ داده است ارزیابی دقیقتری انجام داده و به جستجوی راه حلهای پایدارتری برآیند. با توجه به عدم قطعیت کامل در نتیجه جنگ، این نوع آتش بس به طور طبیعی با مجادلاتی از سوی دو طرف در داخل و خارج مواجه میشود؛ مجادلاتی عمدتا معطوف به نتایج و دستاوردهای حاصل از آن، که البته برای هر یک از طرفهای آغاز کننده جنگ و یا مدافع تهاجم متفاوت خواهد بود. اما در رابطه با جنگ دوازده روزه اخیر میان رژیم صهیونیستی و ایران که البته در روزهای پایانی با مداخله امریکا توام شد، این قطع جنگ که حتی به سختی میتوان بر آن نام آتش بس را اطلاق کرد، میتواند یادآوری کننده برخی نکات مهم در مورد نتایج و دستاوردهای آن برای هر یک از طرفین باشد:
۱)جنگ با حملات غافلگیر کننده رژیم صهیونیستی و شهادت تعداد قابل توجهی از فرماندهان و دانشمندان هستهای ایران آغاز شد و این از برتری آغازین رژیم صهیونیستی خبر داده و به نوعی برگ برنده برای این رژیم به شمار میآمد. اما ادامه تحولات بر اساس برنامه مورد انتظار و اهداف پیش بینی شده رژیم صهونیستی از این ترورها پیش نرفت؛ برخلاف انتظار صهیونیستها، وقوع این ترورها هیچگونه آشفتگی در سطوح سیاسی و نظامی کشور بوجود نیاورد و حتی در نقطه مقابل به انسجام اجتماعی هر چه بیشتر میان مردم منتهی شد.
۲) در بُعد هستهای روشن بود که نابودی کامل برنامهها و تاسیسات هستهای ایران در صدر برنامههای رژیم صهیونیستی قرار دارد. در این بین مداخله نظامی امریکا در تهاجمات گسترده به تاسیسات هستهای در نطنز، اصفهان و فردو، به وضوح نشان داد که رژیم صهیونیستی ضعیفتر از آن است که به تنهایی قادر به انجام اقدامی بر علیه ایران در این حوزه و یا حوزههای دیگر باشد. اما در مورد نتایج و دستاوردهای عملیات نظامی آمریکا در فردو و اصفهان هم تاکنون برآوردهای دقیقی وجود ندارد؛ این که آسیب وارد شده به تاسیسات در چه حد بوده و در نقطهای قابل بازگشت قرار دارد یا خیر؟ علاوه براین این تهاجم هیچ چیزی را در مورد برنامه هستهای ایران تغییر نداد؛ ایران از همان ابتدا بر دکترین هستهای خود در مورد عدم تمایل به دستیابی تسلیحات هستهای و حق غنی سازی در داخل کشور در چهارچوب حدود و نُرمهای بین المللی پذیرفته شده تاکید داشت. به نظر می رسد این موضع ایران در حال حاضر و در شرایط پایان جنگ هم همچنان پا برجاست و بنابراین جنگ هیچ گونه تغییری در شرایط به وجود نیاورده است ، مضاف بر آن که تعرض به تاسیسات هستهای مجاز ایران از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی، این حق را برای ایران ایجاد کرده که خروج از ان پی تی و یا دیگر فرآیندهای همکاریهای هستهای را در مذاکرات و معادلات آینده مد نظر قرار دهد.
۳) آتشبس در شرایطی برقرار شد که این جنگ با یک نتیجه غیر منتظره برای رژیم صهیونیستی به پایان رسید. برخلاف تصورات این رژیم، نه تنها هیچ شخص و یا گروهی در داخل ایران از این تهاجم حمایت نکرد، بلکه مقیاسی از تنفر عمومی از این رژیم در افکار عمومی ایران را آشکار کرد. رژیم صهیونیستی در تمام این سالها تلاش داشت تا از یکسو بر پیوندهای موهوم و ساختگی میان یهودیان و ایرانیان تاکید کرده و ایرانیان را از بقیه امت اسلامی و به ویژه اعراب جدا نشان دهد و از سوی دیگر حساب ملت و نظام سیاسی ایران را از هم جدا وانمود کرده و بر همراهی با مردم در برابر نظام تاکید کند. اما تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی به ایران، بطلان تمامی این تصورات را به رخ کشید؛ همه ایرانیان، اعم از داخلیها و خارج نشینان، به شکلی هماهنگ و بدون هیچ شائبه و تردیدی این تجاوز را محکوم کرده و در پشت دولت و ملت ایستادند. معدود مزدورانی مانند رضا پهلوی هم که از این تجاوز حمایت کردند، طبل رسوایی خود را کوفتند و از همه جوانب مورد سرزنش و ملامت قرار گرفتند. بدین ترتیب این جنگ باعث شد تا چهره واقعی رژیم صهیونیستی برای همه ایرانیان بازنمایی شود و سند دشمنی ذاتی آن با هر ایرانی، فارغ از گرایشات دینی، مذهبی و حتی سیاسی، مُهر بخورد.
نظر شما