عملکرد اپوزیسیون ویرانی طلب در جنگ دوازده روزه
در جریان جنگ دوازدهروزه اخیر، مواضع مختلفی از سوی گروههای اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی مشاهده شد.

برخی با پایبندی به اصول ملی، در دفاع از تمامیت ارضی کشور و در برابر تجاوز خارجی ، با وجود نقد ها و اعتراضات به حاکمیت مستقر، در کنار مردم ایستادند و یک صدا از کیان و منافع ملی ایران دفاع کردند .اما برخی دیگر با نادیده گرفتن خطوط قرمز ملی و با همسویی با منافع اسرائیل، اقداماتی انجام دادند که عملا خیانت به منافع و امنیت ملی بود . این برنامه با موضوع «ویرانیطلبهای فارسیزبان» به بررسی نقش افراد و رسانه هایی میپردازد که در زمان تجاوز به خاک کشور، در زمین دشمن بازی کرده و از این طریق، خطوط قرمز شرافت را کنار زدند.
بر این اساس انجمن علوم سیاسی دانشگاه یزد در نشستی با عنوان « ویرانی طلب های فارسی زبان» با حضور دکتر محمدحسین امیرحسینی به بررسی عملکرد اپوزسیون در جریان جنگ دوازده روزه با اسرائیل پرداخت.
طبقهبندی جریانهای اپوزیسیون در بحران جنگ ۱۲ روزه
در بررسی عملکرد جریانهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه، دکتر محمدحسین امیرحسینی، به تشریح واکنشهای متنوع و بعضاً متضاد این گروهها در برابر تجاوز خارجی به خاک ایران پرداخت. وی در ابتدا تأکید کرد که استفاده از عنوان کامل «جمهوری اسلامی ایران» بهجای صرف «جمهوری اسلامی» از اهمیت ویژهای برخوردار است. این استاد دانشگاه افزود: «این تأکید بهمنظور جلوگیری از تفکیک حاکمیت از مردم، نیروهای نظامی و مدافع کشور و ایجاد دوگانگی در هویت ملی صورت میگیرد. چنین جداسازیای، که سالهاست توسط برخی شبکههای فارسیزبان ترویج میشود، به تقسیمبندی جامعه به گروههای متضاد مانند انقلابی یا حامی جمهوری اسلامی منجر شده و در راستای منافع جریانهایی است که تلاش دارند این دوقطبیسازی را در ذهن مخاطب ایرانی نهادینه کنند.»
امیرحسینی در ادامه خاطرنشان کرد که استفاده از نام «ایران» بهعنوان یک هویت واحد ژئوپلیتیکی، ضرورتی برای حفظ انسجام ملی و پرهیز از بازی در زمین دشمنان خارجی محسوب میشود. وی افزود: «جریانهای اپوزیسیون، بر اساس مواضعشان در این بحران، به سه دسته اصلی تقسیم میشوند: جریانهای ملیگرا و مسئول، جریانهای ویرانیطلب و همسو با تجاوز خارجی، و جریانهای منفعل یا سکوتپیشه.»
این استاد دانشگاه در تشریح دسته اول توضیح داد: «جریانهای ملیگرا و مسئول، با وجود انتقادات جدی به عملکرد حاکمیت در امور اجرایی و کشورداری، توانستند با حفظ مرز خود با دشمن خارجی، تجاوز به خاک ایران را صراحتاً محکوم کنند. این گروهها، که میتوان آنها را اپوزیسیون ملیگرا نامید، با انتشار بیانیهها و فعالیتهای گسترده در رسانهها و شبکههای اجتماعی، بر حفظ تمامیت ارضی ایران و استقلال کشور تأکید ورزیدند و در برخی موارد خواستار اتحاد ملی برای مقابله با تهدیدات خارجی شدند.»
جریانهای ویرانیطلب: حمایت از تجاوز خارجی و وارونهسازی نقش قربانی
در ادامه، امیرحسینی به جریانهای ویرانیطلب اشاره کرد و گفت: «جریانهای ویرانیطلب، که با عنوان ‘ویرانیطلبهای فارسیزبان’ شناخته میشوند، با حمایت مستقیم یا غیرمستقیم از تجاوز نظامی رژیمهایی نظیر آمریکا و اسرائیل، گفتمانی همسو با رسانههای غربی اتخاذ کردند. این جریانها با معرفی ایران بهعنوان عامل تنش و مقصر اصلی جنگ، و مردم ایران را بهعنوان گروگان حاکمیت، به مشروعیتبخشی به تجاوز خارجی پرداختند و جای متجاوز و قربانی را وارونه جلوه دادند.» وی افزود: «دسته سوم، جریانهای منفعل یا سکوتپیشه، در برابر این بحران هیچ موضعگیری مشخصی نداشتند و با انتخاب سکوت، از حمایت از تمامیت ارضی ایران یا دفاع از تجاوز خارجی خودداری کردند. این بیعملی سیاسی، که میتواند ناشی از فرصتطلبی، ترس از هجوم جریانهای ویرانیطلب یا نگرانی از دست دادن مخاطبان باشد، بهعنوان نوعی مسئولیتناپذیری تلقی میشود.»
ایشان در ادامه به بررسی عمیقتر جریانهای ویرانیطلب پرداخت و اظهار داشت: «در جریان جنگ و تجاوز به خاک ایران، جریانهای اپوزیسیون با عنوان ‘ویرانیطلبهای فارسیزبان’ عملکردی متضاد با منافع ملی از خود نشان دادند. این گروهها، شامل برخی فعالان، رسانهها و جریانهای سیاسی بهویژه سلطنتطلبها با هدایت رضا پهلوی، نهتنها تجاوز خارجی را محکوم نکردند، بلکه با همصدایی با دشمن متجاوز، اقداماتی نظیر تطهیر چهره دشمن، مشروعیتزدایی از دفاع ملی، سفیدشویی قتل هموطن و دعوت به گسترش جنگ و ناآرامی در داخل کشور را دنبال کردند.» وی افزود: «این جریانها، که عمدتاً در نقاطی مانند لندن فعال بودند و از حمایتهای مالی قابلتوجهی برخوردار بودند، با استفاده از عباراتی مانند ‘پایان حکومت اسلامی نزدیک است’ یا ‘این جنگ فرصتی برای آزادی ایران است’، ایران را بهعنوان تهدید جهانی معرفی کرده و تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی را توجیه نمودند.»
امیرحسینی در ادامه به نمونههای مشخصی از این مواضع اشاره کرد و گفت: «نمایش پرچمهای شیر و خورشید در کنار پرچم اسرائیل و شعارهایی مانند ‘زنده باد اسرائیل’ در تجمعات مقابل سفارت ایران در لندن، نمونهای بارز از این مواضع بود. این گروهها با تکنیکهایی منحصر به فرد به افرادی که از تمامیت ارضی ایران دفاع میکردند، حمله کرده و با استناد به رخدادهایی همچون آبان 98 و حوادث 1401 ، سعی در تضعیف مواضع ملیگرایانه داشتند، در حالی که خود از دخالت خارجی برای پیشبرد اهداف سیاسیشان حمایت میکردند.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود به چالشهای ایرانیان خارج از کشور پرداخت و اظهار داشت: «ایرانیان خارج از کشور در این بزنگاه با چالشهای چندگانهای مواجه شدند؛ از یک سو، با فضای سنگین رسانهای غرب که ایران را تهدید معرفی میکند و اتهاماتی نظیر یهودیستیزی از سوی جریانهای صهیونیستی، و از سوی دیگر، با فشار «فارسیزبانهای ویرانی طلب» که شامل پیادهنظامهایی با اهداف پناهندگی یا سلطنتطلبهای تحت تأثیر مواضع فاجعهبار رضا پهلوی بودند.» این استاد دانشگاه افزود: «این افراد، که در تجمعاتی نظیر اعتراضات مقابل سفارت ایران در لندن حضور داشتند، خواستار مداخله دولتهای خارجی و افزایش فشار از طریق تحریمها شدند. با این حال، برخی ایرانیان خارج از کشور، حتی با استفاده از نمادهایی مانند پرچم شیر و خورشید، در تظاهرات ضد جنگ و جنبش ‘زن، زندگی، آزادی’ شرکت کرده و مرز خود را با حفظ تمامیت ارضی ایران مشخص نمودند.»
نقش ایران اینترنشنال در ترویج گفتمان ضد ملی و توجیه تجاوز
در ادامه، دکتر امیرحسینی خاطرنشان کرد: شبکه ایران اینترنشنال در طول جنگ با عملکردی ضد ملی، بهعنوان یکی از مصادیق «رسانه ویرانیطلب فارسیزبان» عمل کرد و بهجای دفاع از منافع ملی ایران، با تطهیر تجاوز رژیم صهیونیستی، مشروعیتزدایی از دفاع ملی، سفیدشویی قتل هموطن و دعوت به گسترش ناآرامی، در راستای اهداف دشمن متجاوز گام برداشت. این شبکه، که به دلیل ارتباط با نهادهای خاص و پخش برنامههای زنده از اسرائیل به «اسرائیل اینترنشنال» یا «موساد اینترنشنال» تشبیه شده، از طریق تحلیلها، گزارشها و میزگردهایی که تجاوز نظامی را توجیه و ایران را تهدید جهانی معرفی میکرد، به القای فروپاشی قریبالوقوع حاکمیت و تضعیف روحیه ملی پرداخت. این رسانه با دعوت از چهرههایی مانند نخستوزیر رژیم صهیونیستی و انتشار پیامهایی نظیر «ما کار خود را انجام دادیم، حالا نوبت شماست»، عملاً بهعنوان بازوی رسانهای دشمن عمل کرد.
وی افزود: ایران اینترنشنال با تحقیر دفاع ملی ایران تحت عناوینی چون «ماجراجویی منطقهای» و کمرنگ جلوه دادن اقدامات دفاعی ایران، تلاش کرد گسست اجتماعی ایجاد کند و از گسلهای قومیتی برای دامن زدن به ناآرامیهای داخلی بهره ببرد. این اقدامات، که با حمایت مالی قابلتوجه و فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی همراه بود، نشاندهنده هدفی مشخص برای تضعیف تمامیت ارضی ایران بود. موج گسترده اعتراضات و کمپینهای شکلگرفته علیه ایران اینترنشنال، حتی از سوی منتقدان جمهوری اسلامی، نشاندهنده شکاف عمیق بین انتقاد مسئولانه و تخریب ویرانگر بود. این کمپینها، که بر بیوطنی و خیانت رسانهای این شبکه تمرکز داشتند، تا حدی مانع از تحقق کامل اهداف آن شدند، هرچند اثرگذاری این رسانه بر بخشهایی از مخاطبان، که به دلیل سیاستهای داخلی مانند فیلترینگ و محدودیتهای رسانهای به آن گرایش یافتهاند، همچنان قابلتوجه است.
امیرحسینی ادامه داد: ایران اینترنشنال با بهرهگیری از تکنیکهای روانشناختی، ذهن مخاطبان را برای پذیرش تجاوز خارجی بهعنوان راهحل مشکلات داخلی آماده کرده است. با این حال، عدم استفاده مؤثر از ظرفیتهای حقوقی مانند نهاد آفکام در انگلستان برای پیگیری شکایات علیه محتوای این شبکه، فرصتهای مقابله را محدود کرده است. اقداماتی نظیر شکایت رعنا رحیمپور، که به تعطیلی موقت دفتر لندن این شبکه منجر شد، نشاندهنده پتانسیل پیگیریهای حقوقی است که میتواند هزینه بیپروایی رسانهای ایران اینترنشنال را افزایش دهد. این شبکه، با فعال کردن گسلهای قومیتی و حمایت از گروههای جداییطلب بهعنوان بازوهای عملیاتی، فراتر از جریانسازی رسانهای، فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی را دنبال کرد که ضرورت مقابله جدیتر با آن را برجسته میسازد.
فعالیتهای ضد ملی مجاهدین خلق در رسانه و عملیات
در ادامه، دکتر امیرحسینی اظهار داشت: سازمان مجاهدین خلق در طول جنگ ایران و عراق، بهعنوان نمونهای بارز از جریانهای «خائن به وطن»، نهتنها از دفاع ملی در برابر تجاوز خارجی حمایت نکرد، بلکه با همکاری فعال با رژیم صدام در زمینههای جاسوسی، عملیات نظامی و اطلاعاتی، علیه منافع ملی ایران عمل کرد. این سازمان با انجام حدود ۱۸ هزار ترور، به جنگ داخلی دامن زد و پس از ناکامی در کسب قدرت سیاسی پس از انقلاب، به فاز نظامی روی آورد، که نتیجه آن خسارات سنگین و جبرانناپذیری برای ملت ایران بود. تاریخ این سازمان را بهعنوان گروهی «وطنفروش» و «مهره سوخته» قضاوت کرده که حتی از سوی بسیاری از منتقدان جمهوری اسلامی نیز به دلیل عبور از مرزهای نقد مسئولانه و همکاری با دشمن متجاوز، طرد شده است.
وی افزود: این گروه با فعالیتهای رسانهای در شبکههای اجتماعی، مانند تولید محتوا و هشتگسازی در توییتر، و اقدامات عملیاتی نظیر جمعآوری اطلاعات و جادهگشایی برای تجاوز خارجی، همچنان به دنبال تضعیف تمامیت ارضی ایران است. تجربه انقلاب و جنگ نشان داد که براندازی با دخالت خارجی، فارغ از مقتضیات زمانی، اغلب به نتایج فاجعهبار مانند فعال شدن گسلهای قومیتی و جنگ داخلی منجر میشود، واقعیتی که نسل جدید، بهویژه پس از جنگ اخیر، بهتر درک کرده است.
نقش نخبگان در تفکیک اپوزیسیون ملی از اپوزیسیون خائن
در پایان، دکتر امیر حسینی تأکید کرد: وظیفه جامعه، بهویژه نخبگان، دانشگاهیان، روزنامهنگاران و روشنفکران، در برابر جریانهایی مانند سازمان مجاهدین خلق، حفظ مرزبندی روشن بین «اپوزیسیون ملی» و «اپوزیسیون خائن» و افشای نقش ویرانگر آنهاست. این جریانها، که در تظاهرات خارج از کشور هیچگاه بهعنوان جریانی مشروع پذیرفته نشده و به فعالیتهای لجستیکی و عملیاتی برای دشمن متجاوز مشغول بودهاند، باید از طریق ابزارهای فرهنگی، رسانهای و حقوقی تحت فشار قرار گیرند. ایجاد گفتمان مسئولانه برای تفکیک صدای منتقد ملیگرا از مزدور ویرانطلب، امری ضروری است. بازنشر محتوای تولیدشده توسط این گروهها و شبکههایی مانند ایران اینترنشنال باید برای افراد «شرمآور» و «هزینهبر» شود. آگاهسازی جامعه نسبت به پیامدهای تاریخی اقدامات این جریانها، بهویژه در حفظ تمامیت ارضی بهعنوان خط پایانی، وظیفهای حیاتی است. پیگیریهای حقوقی، مانند استفاده از نهادهایی نظیر آفکام در انگلستان، میتواند هزینه بیپروایی این گروهها را افزایش دهد. جامعه باید با روشنسازی و اطلاعرسانی گسترده، افرادی که آگاهانه از این جریانها حمایت میکنند را به حاشیه رانده و از نفوذ آنها در فضای سیاسی و اجتماعی جلوگیری کند.
جمعبندی و نتیجهگیری
در جریان جنگ ۱۲ روزه، اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران به سه دسته ملیگرایان مسئول، ویرانیطلبهای همسو با دشمن خارجی و منفعلان تقسیم شد. جریانهای ملیگرا از تمامیت ارضی ایران دفاع کردند، در حالی که ویرانیطلبها، مانند سازمان مجاهدین خلق و رسانههایی نظیر ایران اینترنشنال، با حمایت از تجاوز خارجی و تضعیف دفاع ملی، به منافع ملی ضربه زدند. وظیفه جامعه، بهویژه نخبگان، ایجاد گفتمان مسئولانه برای تفکیک اپوزیسیون ملی از خائن، افشای نقش مخرب جریانهای ویرانیطلب و افزایش هزینه اقدامات آنها از طریق ابزارهای فرهنگی، رسانهای و حقوقی است. آگاهسازی جامعه و حفظ تمامیت ارضی بهعنوان خط قرمز ملی، ضرورتی برای جلوگیری از نفوذ این جریانها و تقویت انسجام ملی است.
دیدگاه تان را بنویسید